Archive for the ‘مقالات نوشته شده توسط دوراندیش’ Category

آزادی بیش از صد زندانی سیاسی برای گل روی خاتمی و انتخابات در راه

آگوست 29, 2011

خامنه ای دستور داد بیش از صد زندانی سیاسی به مناسبت روز عید فطر آزاد شوند . البته این افراد جز زندانیان درجه اول و مشهور سیاسی نیستند . آنها هنوز باید در زندان بمانند و بپوسند . کاملا معلوم است این فقط برای آن است که خاتمی بتواند به بهانه بر آورده شدن شرطش برای آزادی زندانیان سیاسی در انتخابات مجلس شرکت کند و باز اصلاح طلبان برگی بر اوراق سازشکاریهای روز افزون خود بیفزایند .

آیا ارتش سوریه همچون ارتش شاه در سال 1357 از هم میپاشد ؟

آگوست 29, 2011

مطابق آخرین اخبار بعضی از سران میان رتبه ارتش سوریه از ارتش جدا شده و به مردم پیوسته اند . ویدئویی در یو تیوب پخش شده که این سران را نشان میدهد که کارتهای خود را نشان داده و اسم خود را ذکر میکنند . اگر ارتش به این مرحله رسیده باشد این اولین ترکهایی است که در آن ظاهر میشود . تمام ارتشهای دیکتاتوری که توسط دیکتاتور بر علیه مردم خود به کار میروند به همین سر انجام دچار میشوند . چند ماه قبل ارتش لیبی از هم پاشید . مرا به یاد ارتش ایران در سال 1357 می اندازد . حتی تا زمان کشتار میدان ژاله و کشتارهای تبریز و مشهد و اصفهان و سایر شهرستانها ارتش هنوز یکپارچه بود ولی با ادامه حکومت نظامی کم کم ارتشیان فرسوده شدند . وقتی خبر تیر اندازی سه عضو گارد جاویدان در ناهارخوری گارد به اعضای گارد که منجر به کشته شدن بیش از 50 نفر از سربازان گارد شد پخش شد مردم دل گرفتند . معلوم شد که ارتش دارد از هم میپاشد . وقتی در گارد جاویدان چنین اتفاقی می افتاد معلوم بود در سایر واحدها چه خبر است . به تدریج فرار سربازان وظیفه افزایش یافت تا به مرحله ای که در روز 22 بهمن سر انجام سران بلند رتبه ارتش نیز دست خود را بلند کردند و تسلیم شدند . امیدوارم به زودی ارتش سوریه نیز با پیوستن واحدها و افراد باوجدانتر آن به مردم از هم بپاشد و دیکتاتوری مافیایی خاندان اسد بر مردم دلیر سوریه پایان یابد .

با تمام وجود از جنبش آذربایجان حمایت کنیم

آگوست 28, 2011

آذربایجان عزیز هنگام تظاهرات عظیم سال 88، وقتی به اونیاز داشتیم ساکت نشست و نظاره گر ماند و به ما نپیوست . این اولین بار بود در تاریخ ایران که آذربایجان پیشتاز انقلاب نشد . سکوت آذربایجان بی تردید نقش بزرگی در خاموش شدن مبارزات داشت . مردم آذربایجان غیورند و اگر وارد جنبش شوند هیچ حکومتی از پس آنان بر نمی آید . آن موقع پان ترکها میخندیدند و میگفتند بکشید ، سال 85 کاری نکردید حالا هم ما ساکتیم .

 اما دوستان ، اینها پان ترکها بودند که چنین برخورد میکردند . مردم آذربایجان نیز مانند ما از این حکومت متنفرند و با پان ترکها هم کاری ندارند . مه فشاند نور و سگ عوعو کند ، مردم کار خود را میکنند و پان ترکها تبلیغات خود را. مثل مجاهدین خلق که هر جنبش داخل ایران را به زور به خود میبندند . اکنون در مقابل جنبش آذربایجان چه باید کرد؟ واضح است که حکومت از برخاستن آذربایجان واقعا میترسد . آنها میدانند که اگر آذربایجان به قیام بیپوندد کارشان تمام است . آنها تا کنون در پشت پرده از پان ترکها حمایت میکردند چون میدیدند که تبلیغات پان ترک در نهایت به نفعشان است و مردم آذربایجان را ساکت نگاه میدارد . همانطور که اسرائیل از جنبش حماس حمایت کرد تا حرکت فلسطین را به شکست و پارگی بکشاند .

 اما مبادا ما خود را به سطح پان ترکها پایین بیاوریم و ساکت بنشینیم . من با تمام وجود از حرکت مردم آذربایجان حمایت میکنم . ما باید به حرکت آذربایجان بپیوندیم و از آن حمایت کنیم تا دوباره اتحاد ایرانیان فارس و ترک زبان را برقرار سازیم . وقتی آذربایجان به پا خیزد کار این حکومت تمام است .

تفاوت نخبگان حکومت قذافی و اصلاح طلبان جمهوری اسلامی

آگوست 26, 2011

چه فرقی است بین اصلاح طلبان ما و رهبران انقلاب لیبی ؟ یا مصر یا تونس ؟ یک تفاوت اساسی که شاید کمتر کسی بدان توجه کرده باشد به خصوص با انقلاب لیبی در آن است که رهبران انقلاب لیبی هم همچون اصلاح طلبان ما از درون دولت قذافی ظاهر شدند ولی همه در خصوص سرنگونی تام وتمام حکومت او اشتراک نظر داشتند . از همان ابتدا هدف انقلاب را برای مردم روشن کردند که «قذافی باید برود و حکومت او سرنگون شود » . به همین سبب هم مردم بدانان پیوستند و رهبری آنان را پذیرفتند . اما اصلاح طلبان ما هنوز سی سال پس از انقلاب خواستار ادامه جمهوری اسلامی هستند و فقط میخواهند تغییراتی اندک در آن بدهند . آنها ساختار شکن نیستند . یا مانند موسوی میخواهند به عصر طلایی امام خمینی برگردند یا مانند خاتمی با خامنه ای و اصل ولایت فقیه مشکلی ندارند و فقط میخواهند تغییراتی کوچک برای دوام و بقای این حکومت ایجاد کنند .

 بسیاری میگویند اصولا نمیتوان با کسانی که از درون یک حکومت سر بر آورده اند برای سرنگونی آن حکومت همکاری کرد . خیر ، انقلاب لیبی خلاف این را ثابت کرد . مشکل از این نیست که نخبگان یک حکومت هرگز نمیتوانند آن را ساقط کنند ، مشکل در آن است که اصلا ح طلبان ما  بارها و بارها ثابت کرده اند آنها از قماش آن نخبگان نیستند و نمیتوان بدانان امید بست .

«پیروزی نزدیک است »

دوراندیش

تفاوت سقوط تهران با سقوط طرابلس

آگوست 23, 2011

من شاهد سقوط تهران بودم و هرگز آن صحنه های غرور آمیز را فراموش نمیکنم . امروز صحنه های سقوط طرابلس را تماشا میکردم . تفاوتی که به نظرم آمد این بود که مبارزان انقلابی در تهران نظم و سامان بهتری داشتند . هرگز این همه گلوله شلیک نمیشد . در طرابلس هرکس که تفنگی گیر آورده بدون ملاحظه که تیر اندازی بی هدف خطرناک است و باعث واهمه و هراس ساکنان میشود تیر اندازی هوایی میکند . برای نشان دادن شادی خود تیر اندازی میکنند ، به در و دیوار تیر اندازی میکنند . در تهران هرگز اینطور نبود . مردم پادگانها را تسخیر کرده بودند و هزاران تفنگ دست همه افتاده بود ولی در تهران هرگز شاهد چنین تیر اندازی بی وقفه و بی هدفی نبودیم . همان شب اول تسخیر تهران همه جا ساکت و آرام بود و فقط اینجا و آنجا صدای گلوله شنیده میشد .  آیا این به دلیل تفاوت فرهنگ و تاریخ ایرانیان و اعراب است ؟ هر چه که هست ، در یک کلام ، با وجود نبردهای خیابانی بر علیه گارد جاویدان ولی سقوط تهران خیلی بی سروصداتر و آرامتر انجام شد .

 به هر حال ، به مردم قهرمان لیبی تبریک میگویم که بعد از چهل سال توانستند یک دیکتاتور دیوانه را که کم از احمدی نژاد نداشت سرنگون کنند .

تبریک به ملت قهرمان لیبی

آگوست 21, 2011

از طرف مردم ایران به ملت قهرمان  لیبی تبریک میگوییم . قدر آزادی را بدانید و مثل ما آن را از دست ندهید .

خبر میرسد که پسران قذافی ، سیف الاسلام و دیگران به دست انقلابیون افتاده اند . این آدمکشها را در یک دادگاه عادله محاکمه کنید و به سزای خود برسانید . قذافی هم به زودی دستگیر میشود یا خودکشی میکند ، به هر حال اگر دستگیر شد ، او را تحویل یک دادگاه بین المللی بدهید تا ب] جرم  جنایت علیه بشریت محاکمه شود .

ما ایرانیها و آن اعراب

آگوست 20, 2011

ما ایرانیها دلمان خوش است که از عربها بهتریم . البته شکی نیست که این نژاد پرستی محض است و به هیچوجه چنین طرز تفکری درست نیست . ولی خوب در همین بالاترین و سایر سایتهای ایرانی به وفور خوانده  ایم و از دوستان شنیده ایم که عربها به پای ایرانیها نمیرسند . به خصوص این امر را من در سلطنت طلبان و معتقدان به نژاد آریایی زیاد میبینم . البته این تخم لق نژاد آریایی را رضا شاه در دهان ما شکاند چون میخواست خودش را به هیتلر بچسباند ، وگرنه در این فلات ایران در طی پنج هزار سال پیش انواع اقوام وارد شده اند که فقط یکی از آنان آریایی بوده اند .

 به هر حال فکر میکنم با انقلابات اخیر دنیای عرب ما ایرانیها درس خوبی گرفتیم . حالا به نظر می آید که اعراب خیلی از ما با غیرت تر هستند . وقتی به شهامت و شجاعت بی همتای مردم سوریه مینگرم ، یا یمنیها ، یا اهالی لیبی ، شرمم میشود . ما اولین انقلاب مدرن خاورمیانه را بر پا کردیم . ما اولین کشوری بودیم که نفتمان را ملی کردیم . ما ایرانیها را اما چه شده است که اکنون ساکت نشسته ایم و ناظر دلیری بی پایان همسایگان عربمان هستیم اما خودمان عین خیالمان نیست که هموطنانمان استخوانشان زیر چکش جمهوری اسلامی له میشود . نه تکانی میخوریم ، نه اعتراضی . دلمان خوش است که پولی در آوریم و کنج خانه ماهواره مان را تماشا کنیم

مسئله جمع آوری دیشهای ماهواره و مبارزه با بد حجابی

آگوست 18, 2011

واقعا به نظر می آید افرادی در جمهوری اسلامی اصرار دارند که مردم را به مخالفت تحریک کنند . یک قشر بزرگ مردم همیشه در همه دعواهای سیاسی بی طرف هستند . توی خانه شان نشسته اند ، آششان را میخورند ، ماهواره شان را تماشا میکنند و به کسی کاری ندارند . در واقع میتوان گفت اینها طرفداران جمهوری اسلامی هستند چون اگر اینها تکانی بخورند و به خیابان بریزند و به قشر بزرگ مخالفان بپیوندند دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است .

 حال ، به جای آن که بگذارند این دسته ا ز مردم راحت به کارشان برسند و ماهواره شان را تماشا کنند و دنبال خرید لباس و پوشیدن لباسهای دلخواهشان باشند جمهوری اسلامی مثل یک بیمار روانی که اصرار به خودکشی دارد به جان همین مردم افتاده . دیشهای ماهواره را با بدترین صورت ممکن و به زور جمع میکند و به جان حجاب زنان در خیابانها افتاده .

 وقتی از دور رفتار این حکومت را شاهد باشیم واقعا فکر میکنیم اصرار به خودکشی دارد . این مردم بی طرف را که با وجود همه فشارها کاری به کار حکومت ندارند تحریک میکند که آنها هم به صف مخالفان بپیوندند . اینها همه نشانه یک حکومت بیمار است ، حکومتی که اگر ماهیت روانی آن را بررسی کنید چیزی جز یک شخصیت روانپریش و سادیست در آن نمی یابید .

«دوراندیش»

سوریه : صد رحمت به شاه و جمهوری اسلامی

آگوست 15, 2011

بابا صد رحمت به شاه و جمهوری اسلامی و معمر قذافی . بشار اسد ، دیکتاتور دیوانه سوریه شهرهای خود را آن چنان مورد حمله شجاعانه ای قرار داده مثل اینکه به شهرهای اسرائیلی حمله کرده است . از هوا و دریا و با نیروهای زرهی تانک و نفربر به شهرهای خود حمله کرده و آنها را گلوله باران میکند و سپس با تک تیراندازان وارد شهر میشود و هرکه را میبیند میکشد . باید به ایشان مدال شجاعت داد . دنیا هم ساکت نشسته و دم نمیزند چون دولت اسرائیل در خفا حامی بشار اسد است و حکومت او را به یک حکومت دموکرات در سوریه ترجیح میدهد . تا کی باید شاهد قتل عام مردم شجاع سوریه باشیم و کاری نکینم ؟

سخنان اخیر خاتمی در مورد انتخابات

ژوئیه 20, 2011

خاتمی دیروز در دیدار با اعضای انجمن فرهنگی دانشگاه شیراز گفته است : «سیاست ها و روش های غلط تردید نسبت به اصل انقلاب و اسلام ایجاد می کند .» باید به آقای خاتمی گفت صحت خواب . تردید؟؟؟ آقای خاتمی عزیز سالهاست این مردم این جمهوری خونریز را نمیخواهند ، شما صحبت از تردید میکنید؟

موضع دولت اسرائیل در برابر انقلاب سوریه حمایت از بشار اسد است

ژوئیه 1, 2011

اگر دقت کرده باشید در ماههای اخیر که ملت قهرمان سوریه با دست خالی در برابر آدمکشان مسلح به تانک و توپ بشار انقلاب کرده اند دولت اسرائیل خفقان مرگ گرفته و یک کلمه در مورد حمایت از مردم سوریه حرف نزده . این همان دولتی است که خوراک روزمره اش حمله های سیاسی به دولتها و ملتهای عربی است و روزی نیست که سیاستمدارانش بر علیه اعراب و دولتهای عربی حرفی نزنند .

 اسرائیل تا کنون افتخارش در برابر دولتهای غربی این بود که ما تنها کشور دموکرات منطقه هستیم و اگر شما اسرائیل را از دست بدهید تمام منطقه در در آتش دیکتاتوری عرب خواهد سوخت و جریان نفت از خاورمیانه خواهد خشکید. شما ما را احتیاج دارید که همچون سرباز شما در منطقه عمل کنیم و این دیکتاتورهای خونریز را هر ازگاهی ادب کنیم  . اما حالا که انقلابهای دموکراتیک مصر و تونس خلاف این را ثابت کرده است سران دولت اسرائیل خفقان گرفته اند . آیا شنیده اید اینها حتی یکبار از قیامهای ملتهای عرب بر علیه دیکتاتورها حمایت کرده باشند . خیر! دلیل هم خیلی روشن است .

 اسرائیل نمیخواهد کشورهای منطقه به دموکراسی دست یابند. دیکتاتورهای خونریزی مثل مبارک و بشار دوستان واقعی اسرائیل به شمار میروند چون این کشور را با وجود همه سرکوبهایی که درحق فلسطینیها میکند با رفتار خود روسفید میکنند . اسرائیل عاشق این دیکتاتورهاست . با مترسک کردن آنها برای مردم خودش ملت اسرائیل را به صورت یک ملت مسلح و ضد عرب نگاه میدارد و در عین حال  با انگشت اتهام به سمت آنان گرفتن از دولتهای غربی باج دموکراسی میگیرد .

 اگر اسرائیل واقعا نیت خیری داشت الان باید اولین کشوری می بود که به حمایت از قیام مردم سوریه بر میخاست و سروصدایی بر پا میکرد . ولی خیر، اگر از سنگ صدا در آمد از رهبران اسرائیل و لابی قدرتمند آمریکایی آن هم صدا در آمد . پر بیجا نیست بگوییم که حتی امکان دارد اسرائیل به صورتهای گوناگون و مخفی سعی میکند که قیام مردم سوریه فروکش کند. شاید حتی مستقیما مانند جمهوری اسلامی به آدمکشان بشار کمک هم میکند . به هر حال این دو دولت افراطی منطقه ، جمهوری اسلامی و اسرائیل ، هر دو در دوام حکومت جنایتکار بشار اسد منافع مشترکی دارند .

تحریم کنیم یا نه ؟ اندر حکایت تحریم انتخابات در جمهوری اسلامی !

جون 30, 2011

هربار دوستان گفتند تحریم کنیم اتفاقی افتاد که روسیاهی به تحریم کنندگان ماند . انتخابات خاتمی را تحریم کردند و خاتمی به ریاست جمهوری رسید و تغییراتی داد که دیگر هرگز جمهوری اسلامی به دوران قبل از او بازنگشت که نگشت هرچه هم خامنه ای تلاش کرد . گفتند انتخابات ریاست جمهوری را تحریم میکنیم که دیدیم این انتخابات و شرکت مردم در آن منجر به جنبش سبز شد که بزرگترین جنبش مردمی ضد حکومت در سی ساله اخیر بوده است .

 حالا هم دوستان باز راه افتاده اند که تحریم میکنیم . آنان که صحبت از تحریم میکنند هنوز نیاموخته اند که  مبارزه سیاسی با یک حکومت توتالیتر مثل جمهوری اسلامی فقط یک راه ندارد . هزار تاکتیک مختلف برای استراتژی سرنگونی این حکومت باید به کار رود که یکی از آنها هم استفاده از هر موقعیت انتخاباتی است که این رژیم فراهم می آورد . میدانیم که انتخابات آزاد نیست ، میدانیم که همه کاندیداهای مناسب را حذف میکنند ولی با همانهایی هم که میمانند میتوان یک نهضت سبز به راه انداخت همانطور که دیدیم . اما دوستان هنوز تجربه نگرفته اند و باز نواهای تحریم بلند شده است . همانطور که گفتم مبارزه هزار راه دارد ویکی از شیوه های مبارزه هم شرکت در انتخابات مجلس و حمایت از کاندیداهایی است که کمتر ارتجاعی هستند . ممکن است اینبار نتیجه ای ندهد ولی آیا کسی میتوانست پیش بینی کند انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 منجر به جنبش سبزمی شود ؟ شاید اینبار هم نتیجه ای دیگر به دست آید . به هر حال هر اقدامی از خانه نشستن و در به روی خود بستن بهتر است .

«پیروزی نزدیک است»

«دوراندیش»

با جنایات اصلاح طلبان در دهه شصت چگونه باید برخورد کرد؟

جون 19, 2011

همه میدانیم و قابل انکار نیست  که بزرگترین جنایات جمهوری اسلامی در دهه شصت اتفاق افتاد . در سال 60 به گواهی بعضی آمار بیش از پنج هزار نفرطی چند ماه در زندانهای جمهوری اسلامی قتل عام شدند . خیلی از آنها که در سال شصت کشته شدند زیر 18 سال داشتند . در آن موقع جمهوری اسلامی هنوز در آدمکشی بسیار بی تجربه بود و روز روشن جلوی چشم همه آدم میکشت .  به خاطر داریم که هر روز روزنامه ها لیست طویلی از اعدام شدگان در هر شهر با ذکر نام تک تک اعدام شدگان چاپ میکردند . در سال 67 هم بیش از سه هزار نفر به دستور مستقیم خمینی قتل عام شدند . آن موقع جمهوری اسلامی اندکی «فرهیخته تر» شده بود و یاد گرفته بود که نام اعدام شدگان را در روزنامه ها ذکر نکند در نتیجه کشتار سال 67 مخفیانه انجام شد ولی اکنون همه به جزئیات وحشتناک آن کشتار نیز آشنا هستند .

 تمامی اصلاح طلبانی که اکنون در صف مخالف با جمهوری اسلامی جا دارند ، از گنجی تا خاتمی و موسوی و کروبی و اردبیلی و صانعی و غیره ، در آن موقع از سران جمهوری اسلامی بودند . این جنایات با آگاهی و حمایت کامل این افراد انجام شد و هیچ کدام از آنان کوچکترین اعتراضی که نکرد هیچ ، همه حمایت هم کردند . البته اکنون که به موضع مخالف غلطیده اند و همان تیغه اعدام بر گلویشان مالیده میشود شاید ادعاهایی داشته باشند ولی روزنامه ها و مدارک آن سالهای تاریک موجود است و نمیتوانند شراکت خود در آن جنایات را انکار کنند . از میان همه اینها تنها یک نفر جرئت مخالفت کرد ، آن هم منتظری بود که حسابش را رسیدند و یکی از اینان حتی انگشت کوچک خودش را به حمایت از او بلند نکرد .

 مسئله این است که اکنون در مقابل آن جنایات چه موضعی باید گرفت ؟ از طرفی باید د رنظر داشت که در مقطع فعلی انقلاب سبز ، اصلاح طلبان تنها گروه مخالفی  هستند که هنوز در داخل ایران  موجودیت دارند و میتوانند مردم را به خیابان بکشانند و تا حدی با حکومت چانه بزنند . در نتیجه آنان بخشی از جبهه متحد ضد خامنه ای محسوب میشوند . به نظرم منطقی نیست که در این زمان به جای توجه به مبارزه اصلی  به سابقه آنان بپردازیم . در لحظه فعلی جنبش سبز به حمایت اصلاح طلبان نیز احتیاج دارد . بهترین سیاست آن است که با حفظ انتقاد خود به رفتار کریه  آنان در دهه شصت ،و فراموش نکردن آن جنایات ، آنان را نیز بخشی از جنبش سبز به حساب آورد . دوستانی که با فراموش کردن  اهمیت مبارزه فعلی به فکر انتقام گیری از جنایات دهه شصت هستند اشتباه بزرگی میکنند . اکنون موقع تصفیه حساب نیست . زمان جواب دادن به آن جنایات نیز فرا خواهد رسید اما نه حالا.  این امر باید پس از سرنگونی جمهوری اسلامی و در یک محیط دموکراتیک و در دادگاههای صالح انجام شود نه در حال حاضر که  همه در گیر مبارزه ای حیاتی برای نجات ملت ایران هستیم .

آینده جنبش سبز در گرو دو چیز : رهبری قاطع و شعار روشن

جون 17, 2011

مدتهاست که جنبش سبز از شعار رای من کو گذشته . باید در نظر داشت که جنبش سبز یک جبهه متحد از انواع نیروهای مخالف رژیم است که از نیروهای اصلاح طلب تا نیروهای سکولا ر را شامل میشود . نیروهای اصلاح طلب این جنبش با فعالیت در درون جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن مشکلی ندارند و اصولا ساختار شکن و خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیستند . اما بر اکثریت ملت ایران دوسال پس از سرکوبها ، زندانها و شکنجه ها روشن شده است که این رژیم توان اداره ایران را ندارد و ما را به قهقرا میبرد . پول نفت را هدر داده است و سی سال از عمر فرزندان این مرزو بوم را بر باد داده است . در همسایگی ما کشور ترکیه با یک دموکراسی افتان و خیزان به جایی رسیده که میگویند اقتصاد آن ظرف ده سال آینده یکی از اقتصادهای اساسی دنیا خواهد شد و اما ما از قبل این جمهوری اسلامی به جایی رسیده ایم که اقتصادمان به کلی متلاشی شده و برای تامین همه نیازهایمان وابسته به چین و سایر کشورهای صادر کننده هستیم .

 به نظر من بدون یک شعار روشن جنبش سبز نخواهد توانست مردم ایران را حول خواستهای خود گرد آورد . در حالی که شاهدیم در همسایگی ما اعراب یکی پس از دیگری با شعارهای روشن که خواستار سرنگونی دیکتاتوریهایشان است به آزادی میرسند ، در حالی که تجربه انقلاب 57 را پشت سر داریم که یک شعار روشن و مشخص که سرنگونی رژیم شاه بود توانست توده های عظیم مردم را متحد کرده وبه خیابانها بکشاند و به دادن قربانیهای بیشمار در راه این شعار تشویق کند اما جنبش سبز نتوانسته یک شعار واحد و یک رهبری قاطع به مردم ایران عرضه کند  تا آنان دلیلی برای آمدن به خیابان داشته باشند .

 از دوسال پیش تا کنون ماهیت جنبش عوض شده است . اکنون جنبش سبز پس از دادن این همه کشته و زندانی و شکنجه شده به کمتر از سرنگونی این جمهوری ظلم و جور راضی نخواهد بود و هر شعاری کمتر از آن مردم را به خیابان نخواهد کشید . برای چه به خیابان بیایند ؟ برای اینکه حد اکثر دوباره آدمی مثل خاتمی به قدرت برسد و هشت سال فرصت سوزی کند؟ مردم دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشوند و خود را گول زده ایم اگر تصور میکنیم با شعار درخواست بخشش از خامنه ای خواهیم توانست مردم را به خیابان بکشانیم .

 مشکل اساسی جنبش سبز دو چیز است . عدم مطلق یک رهبری مشخص و قاطع و دوم عدم وجود یک شعار واضح و مشخص . به نظر من این شعار باید سرنگونی جمهوری اسلامی و بلافاصله یک رفراندوم سراسری تحت نظارت سازمانهای بین المللی برای تعیین رژیم آینده ایران باشد . با بلوغ سیاسی مردم ایران بلا تردید یک جمهوری دموکراتیک و مردمی نتیجه این رفراندوم خواهد بو د. همچنین نباید سرخود را شیره بمالیم که هر ایرانی یک رهبر است . همه جنبشهای مبارز مردمی مانند یک ارتش برای مبارزه محتاج یک مرکز رهبری هستند . مثل هر ارگانیسمی در طبیعت ، بدنه جنبش به یک مغز احتیاج دارد . باید قبول کنیم که ما در این زمینه بسیار ناتوان بوده ایم . حد اکثر آنجه توانسته ایم به مردم عرضه کنیم یک شورای هماهنگی راه سبز است که نه اعضا آن مشخص هستند ، نه شعار مشخصی دار د و نه برنامه منسجمی برای مبارزه عرضه کرده است و بی تردید دوام زیادی نیز نخواهد آورد .

 باید همه گروههای اپوزیسیون ایرانی در یک شورای رهبری متحد در خارج کشور گرد هم آیند و نمایندگانی نیز از گروههای اصلاح طلب داخل در این شورای رهبری واحد شرکت داشته باشند . هدف آینده ایران است ،نه تفوق این یا آن گروه . باید گروهها به توافق برسند و این شورای رهبری را تشکیل دهند . یک شورای رهبری خارج از ایران که از دست اندازی دولت جمهوری اسلامی به دور است خواهد توانست به راحتی و با استفاده از وسایل ارتباطی مدرن با مردم در داخل ایران ارتباط برقرار کرده و انقلاب را به سامان برساند . ما از سال 57 بسیار پیشتر رفته ایم . اگر در آن زمان خمینی در خارج ایران با استفاده از رادیوی بی بی سی و نوارهای کاست توانست انقلاب را به نتیجه برساند ما هم با استفاده از ماهواره و رادیو و اینترنت خیلی راحتتر خواهیم توانست جمهوری اسلامی را سرنگون سازیم به این شرط که شعار روشن و رهبری قاطع داشته باشیم .

«دوراندیش»

با سیر انقلابهای عرب و پیشرفت دموکراسی در جهان ، میترسم ما ایرانیان تنها دیکتاتوری باقیمانده در جهان شویم

آوریل 30, 2011

اعراب هم به تدریج و یکی پس  از دیگری دارند به دموکراسی میرسند . مرد و مردانه در خیابانها ایستاده اند و شهید میدهند و کوتاه نمی آیند . یادم نمیرود در دوسال اخیر بارها از مردم خواستیم به خیابان بیایند و این دایه های مهربانتر از مادر گفتند ای وای نگذارید بیایند به خیابان که مبادا کشته شوند . مثل اینکه ممکن است بدون شهید و کشته دادن آزادی را از دست دیکتاتورها گرفت. منتظر اجازه وزارت کشور برای تظاهرات ماندند، هربار مردم خواستند به خیابان بیایند گفتند نیایید خطرناک است ، و به تدریج آتش مردم را سرد کردند تا به اینجا رسید که میبینیم .

میترسم که اعراب یکی پس از دیگری به دموکراسی برسند ، بعد هم کره شمالی و کوبا، دست آخر هم عربستان و یکی دو کشور باقیمانده آفریقایی ولی ما ایرانیهای بدبخت که بیش از صد سال است برای آزادی و دموکراسی کشته میدهیم باز در خم همان کوچه اول گیر کرده باشیم و گرفتار حکومت توتالیتر جمهوری اسلامی باشیم . مارا چه شده است . چرا رهبرانمان اینقدر بی بو و بخارند؟ چرا پنج ملیون ایرانی خارج ازکشور پس از گذشت سی سال نتوانسته اند یک شورای رهبری متحد تشکیل دهند که بتواند مانند خمینی در عهد شاه از بیرون ازمملکت انقلاب آزادیبخش ایران را هدایت کند؟

میترسم دست آخر تنها کشور دیکتاتوری جهان ما ایرانیان باشیم و بس . ایرانیان بجنبید که سخت عقب افتادیم .

«دوراندیش»

آخرین اخبار از وضعیت دلخراش مردم سوریه، قتل عام بیرحمانه توسط بعثیها و حمایت جمهوری اسلامی

آوریل 27, 2011

سه روز است که بشار اسد درشهر درعا(و چند شهر دیگردر سوریه ) کشتار میکند . مطابق آخرین اخباری که جسته و گریخته از داخل درعا میرسد . اجساد در خیابانها پراکند ه اند . نیروهای بشار اسد بر بامها مستقر شده اند و به سوی هرکه در خیابان میبینند شلیک میکنند و میکشند . بیمارستان شهر در تسخیر نیروهای بشار در آمده و هرکه برای درمان به سمت بیمارستان بیاید کشته میشود . مغازه ها همه بسته است . آب و غذا در شهر نایاب شده است . خطوط تلفن قطع است . مردم نمیتوانند از شهر فرار کنند چون بشار با نیروهای ارتش خود شهر را محاصر ه کرده و مستقیما به هرکه بخواهد از شهر خارج شود شلیک میکنند . صدها تانک درعا را محاصره کرده اند و خیابانهای شهر در تسخیر نیروهای امنیتی و  تانکهاست . نیروهای بشار خانه به خانه پیش میروند و هرکه را بخواهند دستگیر میکنند .

 این همان فاجعه ای است که حافظ اسد در سال 1982 در  شهر حما بر سر مردم شهر آورد و بیش از بیست هزار نفر را قتل عام کرد . این ارتشی است که به اصطلاح برای نبرد با اسرائیل تجهیز شده ولی مانند ارتش قذافی به جای آن با مردم خود به جنگ برخاسته  .

 رژیم بشار اسد حتی از رژیم صدام نیز خونریزتر و بیرحمتر است.  جمهوری اسلامی از چنین رژیم خونریزی حمایت میکند!

«دوراندیش»

حمایت جمهوری اسلامی از قتل عام مردم بیگناه سوریه به رهبری بشار اسد

آوریل 26, 2011

از سوریه خبر میرسد که تمام وسایل ارتباط جمعی قطع شده است . تلفنهای موبایل ، اینترنت ، حتی بعضی خطوط تلفنی زمینی قطع شده اند . ارتش مشغول قتل عام مردم در شهرهای مختلف است . بشار اسد پسر حافظ اسد نشان داد کم از پدرش ندارد . حافظ اسد در سال 1982 بیش از بیست هزار نفر از مخالفان خود را در عرض چند هفته قتل عام کرد . اکنون بشار دست به کشتاری مشابه زده است . حکومت ایران نیز از او حمایت میکند و چه بسا که تجارب دوسال اخیر را در اختیار او قرار میدهند .

«دوراندیش»

از جان باید مایه گذاشت ، سرمشق همه رزمندگان جنبش سبز

آوریل 25, 2011

وقتی انسان به آنجا برسد که این دلیر مرد تنها و گمنام  رسید، هیچ قدرتی و دولتی را یارای ایستادگی در برابر او نیست . اگردر آن روز   به جای یک نفر   ده نفر ، صد نفر ، هزار نفر  به این حد از جان گذشتگی رسیده بودند محال بود جنبش دموکراسی خواهی چین در سال 1989 سرکوب شود. باید از خود پرسید آیا ما به این مرحله رسیده ایم ؟

جان من بیشتر ارزش دارد یا آزادی و بهروزی ملیونها ایرانی و نسلهای آینده ایران؟ مثلی است معروف بین انقلابیون که میگوید :»  آمادگی مردم برای کشتن دشمن نیست که باعث پیروزی انقلاب میشود ، بلکه آمادگی آنان برای کشته شدن و از جان گذشتن در راه انقلاب است که یک انقلاب را پیروز میکند. »

یک امربرایم روشن است ، یک نفر از این لباس شخصیها و بسیجیها و پاسدارها حاضر نیست خود را برای  دفاع از خامنه ای و احمد ی نژاد به کشتن دهد ، ولی  آیا ما رزمندگان جنبش سبز  آماده جان فداکردن در راه آزادی ایران، آینده ایران و نسلهای آینده ایرانی  هستیم؟

کمی با خود بیندیش ای دوست . آیا آماده ای؟

«پیروزی نزدیک است»

«دوراندیش»

http://www.youtube.com/watch?v=mrQqDqOx3KY

اگر به یوتیوب دسترسی ندارید از این سایت دانلود یا همانجا تماشا کنید .

http://www.4shared.com/file/185674378/ea8488b7/tank_man.html

دعوای خامنه ای و ا.ن . و امید بی پایه ما

آوریل 24, 2011

باز خامنه ای فرمانی داد و احمدی از آن سر پیچید . قبلا به این دعوا توجه ای نمیکردیم چون جنبش سبز گرم بود و امیدوار و پرتوان . اما اکنون حیرانم که در بسیاری سایتها میبینم دوستان به دعوای این دو دیکتاتور چشم امید بسته اند که شاید احمدی نژاد از شر خامنه ای خلاص شود و قس علیهذا . متاسفم که امید دوستان نشان میدهد که جنبش سبز لا اقل اکنون در یک حضیض موقت به سر میبرد و  این باعث شده که چشم بر توان مردم خود ببندیم و به دعوای بالا دستیها امید ببندیم . و  این در حالی است که بیخ گوشمان در جهان عرب دیکتاتورها یکی بعد از دیگری سرنگون میشوند .

 متاسفانه در خیزش سبز از حیث رهبری خیلی کم آوردیم . چشم امیدمان به اصلاح طلبان بود و آنها را برای بار هزارم آزمودیم و دیدیم که از این گروه آبی گرم نمیشود و از این هیزم آتشی بر نمیخیزد . اصلاح طلبان همیشه در پی راهی ناممکن بوده اند . آنها میخواهند درون حیطه جمهوری اسلامی امکان فعالیت داشته باشند و این غیر ممکن است . خاتمی این را آزمود و نتوانست . موسوی و کروبی نیز با امید به عصر طلایی امام خمینی و بازگشت به دوران طلایی وی د رپی آزمودن مجدد این امکان بودند و نتوانستند . آنها تا لحظه آخر منتظر «اجازه وزارت کشور» برای تظاهرات ماندند ، اجازه ای که هرگز صادر نشد و در آخرین لحظاتی که طناب میرفت که بر گردنشان سفت شود درخواست تظاهرات 25 بهمن را کردند ولی دیگر دیر شده بود و شورای رهبری جانشین آنان در خار ج از کشور نیز پس از چند بار تکان خوردن مرد و دیگر حرکتی نکرد . از این بیشتر از اصلاح طلبان امید داشتن بی پایه است . آنها همانند که هستند و هر گز خواهان سرنگونی این بساط نیستند .

 به هرحال ، تاسف من آن است که دوستان اکنون به داستان دورودرازی چون سرنگونی خامنه ای توسط احمدی نژاد دل بسته اند . میخواهم بدانم چه فرقی بین این دو هست ؟ آیا یکی از دیگری بهتر است؟

«پیروزی نزدیک است «

«دوراندیش»

چرا ایران ساکت است و دنیای عرب یکی بعد از دیگری دیکتاتورها را سرنگون میسازد؟

مارس 25, 2011

ما ایرانیها بیش از یکصد سال پیش اولین انقلاب مدرن خاورمیانه را در ایران آغاز کردیم ، خیلی قبل از آن که اعراب از خواب هزار ساله خود بیدار شوند . در صد سال اخیر نیز بارها ، در جنبش ملی کردن نفت و در انقلاب 57 نشان دادیم که در شهامت انقلابی از هیچ ملت دیگری کم نداریم . حیران مانده ام که ما را اکنون چه شده ، که اعراب یکی پس از دیگری دیکتاتورهای مزدور خود را سرنگون میسازند و ما ساکتیم و دست روی دست گذاشته ایم .

آیا برای سال جدید هیچ برنامه ای داریم ؟ آنها هر روز در خیابان هستند ، منتظر هیچ بهانه و فراخوانی نیستند . خیلی ساده ، خیابان را ترک نمیکنند و به خانه ها باز نمیگردند .  اینقدر میمانند تا دیکتاتور سرنگون شود . ما یک تظاهرات میکنیم سپس به خانه ها باز میگردیم و به دیکتاتور فرصت میدهیم تا تجدید قوا کند ، برنامه ریزی کند و با نیروی بیشتر به خیابان بیاید . چرا ما هر روز در خیابانها نیستیم ؟ دیکتاتور را باید فرسود ، و این کار فقط با تظاهرات هر روزه ممکن است و بس . باید تظاهرات کرد و اعتصاب و تحصن . ولی ما ساکت نشسته ایم . با این رهبران و با این برنامه ریزی اگر زودتر از صد سال دیگر به آزادی برسیم هنر کرده ایم .